اخبارابراهيم ايرج زاد :"«تابستان داغ» با چراغ خاموش وارد جشنواره شد"

ابراهيم ايرج زاد :"«تابستان داغ» با چراغ خاموش وارد جشنواره شد"

1,732تعداد نمایش:
1396/06/27تاریخ:

 مرتضی اسماعیل دوست: هنگامی که قرار برای انجام گفت و گو با «ابراهیم ایرج زاد» شد، کارگردان فیلم «تابستان داغ» از حجم زیاد گفت و گوهای انجام داده گفت و قرار بر این رفت که رویه ای متفاوت از روال گفت و گوهای مرسوم گلستانه ای! را در پیش بگیریم که امید بر این است که چنین اتفاق فرخنده ای از سبک «نقد-گفت و گو» در نهایت رقم خورده باشد. «ابراهیم ایرج زاد»، فیلمساز بی تکلفی است که برخلاف برخی ها با چند کاندیداتوری و جایزه خود را گم نکرده و کاملا پذیرای گفت و گو و نقد می باشد و از این رو با حوصله پاسخگوی انواع نقدهای تند و تیزم شد! انتقاداتی که تنها معطوف به وی نیست و کمانش به سمت سینمای محافظه کارانه ایران نشانه رفته است. با وجود این که منتقد فیلم «تابستان داغ» می باشم اما از صمیم قلب آرزو دارم که این فیلم انسانی با استقبال مخاطبان در اکران مواجه شود و گفت و گویم اگر تاثیری مثبت برای فیلم و فیلمساز جوانش ندارد، حداقل نقشی منفی را در روند فروش «تابستان داغ» ایفا نکند.

آقای ایرج زاد، معمولا انتخاب موضوع و نوع روایت پردازی و شیوه ساختاری فیلم برای فیلمسازان اول خیلی چالش برانگیز است. شما فارغ از عدم تمایل به انتخاب موضوعی متمایز، در فرم روایی اولین اثرتان هم خیلی دست به عصا رفتار کردید! دلیلش ترس از مواجه شدن با مخاطب عام بوده است و یا اصولا ریسک پذیر نیستید؟

واقعیت این است که من به سینمای قصه گو خیلی اعتقاد دارم و طرفدار مدل سینمایی هستم که هرگونه مخاطب را بتواند جذب کند. پس این مساله ای که می فرمایید ارتباطی به روحیه من ندارد و مساله مهم برایم محور قرار دادن مخاطب است. من فیلم را برای مخاطب ساخته ام و خوشبختانه توجه مردم به فیلم «تابستان داغ» هم این مساله را تائید می کند که مردم توانسته اند با فیلمم ارتباط برقرار کنند.

همین برایتان کافی است؟ لذت بردن با سینما و علاقه به تجربه گرایی و آزمودن مسیری تازه در فرم برایتان اعتباری ندارد؟

اتفاقا من در فیلم های کوتاهم تجربه های خیلی مفیدی انجام دادم که اگر آن ها را ببینید، خواهیم دانست که هر یک از فیلم های کوتاهم تجربه ای متفاوت در شکل روایی و فرم ساختاری است. در فیلم بلندم در عین این که همان تجربه های آثار کوتاهم وجود دارد، اما سعی کردم به شکلی کار را پیش ببرم که مخاطب را هم جذب کنم. همه ماجراها برای این است که مخاطب فیلم را پس نزند، چون ما در سینمای حرفه ای داریم کار می کنیم و نمی توانیم گیشه را نادیده بگیریم. نگاه من به سینما آن چیزی نیست که شما دارید صحبت می کنید و برای من سینما یک مسیری است که در آن قرار است گام به گام حرکت کنم.

چون من آدم محافظه کاری نیستم و در هر زمینه ای دوست دارم تجربه ای متفاوت را محک بزنم. به نظرم یکی از مهم ترین وجوه فعالیت هنری این است که هر هنرمندی می تواند مسیری متفاوت را بپیماید و محصول کشف و نتیجه جست و جویش را با مخاطبان به اشتراک بگذارد.

ساخت فیلم بلند آن هم در سینمای ایران و امکانات محدودی که دارد، به این راحتی نیست. در نویسندگی و یا ساخت فیلم کوتاه تنها خودت هستی و تکلیف فیلم چندان به مخاطب بستگی ندارد. اما سینمای حرفه ای و ماندن در این سینما خیلی بستگی به موفقیت فیلم اول دارد. من الان همه سعی ام را برای اکران بهتر فیلم «تابستان داغ» انجام می دهم و به همه سینماها سر می زنم و همه شرایط را بررسی می کنم، تا ببینم چه مقدار موفق بوده ام. در واقع از حالا برای ساخت فیلم دومم دارم آسیب شناسی می کنم تا قدم بعدی را محکم تر و کم خطاتر بردارم. تجربه مواجهه با مخاطب در شهرها و سینماهای مختلف به من کمک می کند که بتوانم همسو با مخاطب باشم.

بحثم همین همسو بودن است که سال ها است مخاطبان ایرانی را در یک بسته محدود از تماشای فیلم های اجتماعی اخلاق گرا هدایت کرده است. اگر چه ساخت فیلم هایی با موضوعات انسانی، نشان دهنده نگاهی شریف و قابل ارزش است. اما جدا از صدور پیام های انسانی، سینما لذات دیگری هم دارد. این که ژانرها، ایده ها، فرم ها و روایت های تازه تری را به مخاطبان بچشانیم و آن ها را از تماشای فیلم های صرفا کمدی و یا اجتماعی دور کرده و وارد تونل های دیگری از تماشا کنیم!

من قبول دارم که سینما در نهایت یک سرگرمی است اما ریسک کردن درباره برخی مسائل نیاز به وجود یک بستر در سینما دارد که برای فیلمساز اولی مانند من چندان همراه با اطمینان نیست. من باید براساس یک مدیریت منطقی فیلم بسازم تا کار به سمتی برود که مخاطب جذب فیلم شود و ارتباطش با فیلم از بین نرود.

این بستر را چه کسانی باید ایجاد کنند؟ طرف سوال من فقط شما نیستید و منظورم فیلمسازان جوان سینمای ایران است که همانند برخی از فیلمسازان قدیمی نیستند که دیگر اشتیاق خود را به پایان رسانده و رمق چندانی برای تجربه گرایی ندارند. سینمای جوان ایران در سال های اخیر نشان داده که می تواند فضایی متفاوت را وارد چرخه تماشای مخاطبان کند.

شما وقتی از ژانر صحبت می کنید، از یکسری مولفه های سینما حرف می زنید. این مولفه ها به این سادگی در سینمای ایران انجام پذیر نیست. در جشنواره فجر هم برخی ها می گویند که چرا فیلم ها تنها در زمینه موضوعات اجتماعی است اما بحث سر این است که در ساز و کار ممیزی سینمای ایران چه از سمت مدیریت سینما و چه از طرف دیگر ارگان ها نمی توان سراغ برخی از مسائل رفت. مثلا ما اصلا ژانر پلیسی در ایران نداریم و نمی توانیم داشته باشیم، چون اصولا پلیس بد نداریم! و وقتی به اعتقاد آقایان ما پلیس بد نداریم، من چگونه می توانم وارد ژانر پلیسی شوم که نزدیک به فیلمی مانند «هفت» دیوید فینچر شود! یا مثلا ما می توانیم ژانر سیاسی داشته باشیم؟

قبول دارم که بخش اعظمی از محافظه کاری سینمای ایران به متولیانی برمی گردد که اصلا نمی دانند سینما چیست! اما در سال های اخیر، تلاش هایی هرچند محدود برای خط شکنی انجام شده است و مثلا فیلمی مانند «ماجرای نیمروز» را داشتیم که به نظرم برخلاف برچسب های تاریخی و انقلابی که به آن زده می شود، یک فیلم جاسوسی پلیسی است. یا تصویری متمایز و ارزنده از تنهایی و شکنندگی یک زن که «رگ خواب» ترسیم می کند، حتی فیلم «نگار» هم که در حال اکران است، تلاش برای ارائه یک فضای وهم آلود معمایی پلیسی دارد. البته «تابستان داغ» هم این قابلیت را در داستان داشت که تبدیل به فضایی معمایی شود.

من نمی خواستم آن گونه فیلم بسازم و در پروسه تولید هم بچه ها می خواستند من را ترغیب کنند که به آن سمت بروم، اما من عمدا نخواستم فیلمی معمایی پلیسی بسازم. چه بسا ساخت آن فیلم بُردهایی را هم برایم به همراه داشت. ولیکن من به دنبال فضایی معمایی نبودم، چون اصلا نمی خواستم دنبال نشان دادن مقصر در فیلم «تابستان داغ» باشم. مقصر در این داستان یک فرد نیست بلکه یک طرز فکر است. در فیلم 2 خانواده از 2 طبقه اجتماعی داریم که یک مساله مشترک دارند. ما در نگارش فیلمنامه تنها به دنبال نشان دادن خانواده ای فرودست نبودیم تا همه مشکلات را به گردن طبقه اجتماعی افراد بیندازیم. پس ضلع دیگری ترسیم کردیم تا بگوییم مشکل بر سر مسائل مالی نیست، بلکه به دلیل عدم مسئولیت پذیری خانواده ها و طرز فکرهای نادرستی است که وجود دارد.

منظورم از ورود به فضاهای دیگر راهی برای تغییر ذائقه مخاطبان و ورود به الگوهای متفاوتی در روایت است که همین دغدغه های انسانی هم می تواند به شکلی غیرمستقیم در آن جاری باشد. مگر در لایه های زیرین فیلم های معمایی و جاسوسی هیچکاک نمی توان نگاه های معنادار انسانی را یافت؟! جدا از این در سال های اخیر با انباشت فیلم های اجتماعی اخلاق گرا و هم شکل طرف هستیم که برای من به عنوان یک مخاطبی که دائم فیلم های سینمای جهان را با تنوع و تکثر نگاه سازندگانشان می بینم، سینمای ایران چندان جذابیتی ندارد!

آخرین فیلم خوبی که دیدی چه بود؟

قبول دارم که هر سال از تعداد فیلم های خوب در دنیا کم می شود اما فعلا بحثم در کیفیت فیلم ها نیست بلکه تنوع در مواجهه با موضوعات و اتفاقات است!

من می خواهم بدانم که فیلم مورد نظر شما چیست تا بگویم در سینمای جهان هم فیلم های انسانی ساخته می شود!

مثلا فیلم خوش ساخت «Elle» که سال گذشته ساخته شد، اگر چه بازتابی از میل به خشونت گرایی را در بستر جهان امروز نمایان می سازد، اما دریچه نگاهش را به سمت پرداختی روانشناختی از شخصیت اصلی برده است.

ببینید، اصولا داستان این است که شما اگر یک بار پروسه دریافت مجوز ساخت را در ایران طی کنید، متوجه خواهید شد که انقدر محدودیت در این مسیر وجود دارد که در نهایت نگاه منِ فیلمساز مجبور است که معطوف شود به خودم و آدم های عادی اطرافم!

من از شما توقع ندارم همانند «پل ورهوفن» رفتار کنید و قابل قبول است که اندازه اختیار چنین فیلمسازانی را برای ورود به موضوعات ندارید، اما یک حداقل تلاشی را که می توان انتظار داشت!

به کدام ژانر می توانم وارد شوم؟ شما بگویید. من می توانم وارد فضای نوآر شوم؟

در شرایطی که زن اغواگرش به کل حذف شود!

پس به کدام سمت باید بروم؟ می خواهم بگویم فضای فیلمسازی در ایران محدود است. من به دنبال گام برداشتن در یک مسیر معقولی هستم و خیلی هم عجله و شتاب برای رسیدن ندارم. باید هم از مسیر لذت برد و هم در آن رشد کرد. با این وجود رویکرد کلی در فرم روایی «تابستان داغ» به نظرم موفقیت آمیز بود و کیفیتی که فیلم «تابستان داغ» به لحاظ بصری دارد کاملا مبتنی بر استانداردهای بالای کیفی است.

وقتی هومن بهمنش مدیر فیلمبرداری می شود، دیگر وجود حداقل ارزش های بصری مساله شگفت انگیزی نیست! مساله این است که مشابه داستان و رویکرد «تابستان داغ» را پیشتر در فیلم «ملبورن» که البته فیلمنامه موفقی داشت و فیلم «شکاف» دیده ایم و مشخص نیست تا کِی باید بنشینیم و چنین قصه ای را در سینما تماشا کنیم!

داستان ها را می توان به شکل های مختلفی تکرار کرد. من طراحی دکوپاژ فیلم «تابستان داغ» را براساس شرایط روانی سکانس ها و مدل اتفاقاتی که در هر سکانس می افتد، انجام دادم. دکوپاژ این فیلم را براساس Selective پیش بردم و هومن بهمنش عزیز هم براساس همین روند ابزارآلات خود را انتخاب کرد. ما چند سکانس داریم که اصولا پلان سکانس های نزدیک به 3 دقیقه هستند مانند سکانسی که در کارگزینی اتفاق می افتد. در آن سکانس طولانی خانم ساداتی نشسته است و آقای مصفا خارج از قاب دارد صحبت می کند و بعد وارد قاب می شود و بعد از یک فول شات می رسیم به اکستریم کلوز آپ از خانم مینا ساداتی.

به نظرم با وجود تلاش های انجام شده باز هم می توان قواعد بسته این سینمای محدود و محافظه کار را به هم زد، مثلا فیلم مطلوب سال های اخیرم، «اژدها وارد می شود» مانی حقیقی است که به نظرم فیلمی وحشی است، همانند فیلم های «Trainspotting» و «T2 Trainspotting» دنی بویل که سرشار از بازیگوشی های لذت بخش فیلمسازی جسور است.

به نظرم سینمای ایران بالاخره باید قبول کند که سینما یک صنعت است. هر وقت ساز و کار کلی مدیریت سینمای ایران پذیرفت که سینما یک صنعت است، آن موقع می توان درباره این نوع مسائل خیلی جدی صحبت کرد. در سینمای ایران اگر اتفاقات خوبی می افتد و فیلمسازان جوانی مانند من فعالیت می کنند به جای اینکه بر مبنای یک حرکت سیستمی باشد، براساس تلاش های فردی حاصل شده است و ریسک بالایی می طلبد که فیلمساز به دنبال سینمایی متفاوت برود.

البته بیشتر این ریسک پذیری هم در سینمای تجربی و مستقل جواب می دهد که متاسفانه برخی از فیلم هایی که تحت این عنوان در ایران تولید می شوند، هیچ تجربه تازه ای رو نمی کنند! مساله دیگر درباره فیلم «تابستان داغ»، رکوردشکنی اش در تعداد نامزدی ها در جشنواره فجر سی و پنجم است. اصلا فکر می کردید در 13 رشته برای کسب سیمرغ نامزد شوید؟

صادقانه بگویم که نه من و نه هیچ فیلمساز دیگری در انتظار این تعداد کاندیداتوری در فجر نیست اما آن چیزی که از مرحله تولید فیلم اعتقاد داشتم، این بود که باید با نگاهی کاملا تخصصی به سراغ ساخت فیلم بروم و نباید چیزی کم بگذارم. همه فیلم های کوتاهم را با عوامل حرفه ای ساختم و برایم مهم است که همه عناصر حرفه ای دخیل در تولید فیلمی استاندارد و با کیفیت بالای سینمایی باشند.

شکی نیست که تیم تولید «تابستان داغ» از بهترین عوامل سینمای ایران در رشته های مختلف تشکیل شده است، اما واقعیت این است که کیوان مقدم، امیر حسین قاسمی، حامد ثابت و حتی هومن بهمنش آثار به مراتب ارزنده تری در کارنامه خود دارند که برخلاف «تابستان داغ» در ادوار مختلف جشنواره فجر مورد توجه قرار نگرفت!

شما نمی دانید که مثلا کیوان مقدم در طراحی صحنه چه کاری در فیلم من انجام داد؟

چه کاری انجام داد؟!

لوکیشن خانه «نسرین» کاملا ساخته شد و اصولا این خانه و لوکیشن بیمارستان، کلاژی از 3 لوکیشن است. پشت بام فیلم در مولوی واقع شده و داخلی مان در وردآورد کرج بود. از طرفی کوچه مان در مولوی بود و ورود خانه مان در وردآورد کرج است. به هیچ وجه کسی نمی فهمد که این ها در چند لوکیشن مختلف واقع شده است. جدا از طراحی به لحاظ کارگردانی هم این مساله مهمی بود که همه این ها در کیفیت فیلم اثرگذار است. ضمن این که به لحاظ پرداخت معماری هم شرایطی به وجود آمد که شما اصلا احساس نمی کنید که این اتفاق به این نحو شکل گرفته باشد. کات های ما برخی مواقع به لحاظ زمان انجام در چند لوکیشن مختلف حتی با هم اختلاف چند روزه داشتند. من مطمئن هستم که طراح برجسته ای چون ایرج رامین فر در گروه داوران جشنواره این مساله را متوجه شده است.

این مچ کات ها باید که دیده نشوند و این نوع ترکیب لوکیشن ها در فیلم های دیگر هم صورت یافته است!

این مچ کات ها خیلی ظریف است و تنها افراد متخصص متوجه می شوند. یا می توانم به طراحی لباس خانم خزاعی اشاره کنم که وقتی لباس بارسلونا را تن یسنا میرطهماسب می کند و روی پیراهن علامت یونیسف وجود دارد، بار روانی این نهاد حامی کودک به مخاطب منتقل می شود. فیلم «تابستان داغ» درباره خانواده است و وقتی لباس بارسلون روی پشت بام روی بند پهن می شود و باد به پیراهن و علامت یونیسف می خورد، خیلی حرف در خود دارد.

آن لباس مربوط به دوره ای بود که «بارسا» لوگوی هیچ شرکتی را روی پیراهن بازیکنانش حک نمی کرد! بگذریم، به هر حال شما سازنده فیلم هستید و نسبت به اثرتان تعصب دارید، اما واقعیت این است که «تابستان داغ» در حد 13 نامزدی سیمرغ نیست و به نظرم یک فرضیه از این اتفاق می تواند این باشد که داوران جشنواره سی و پنجم برای این که از قافله داوران دوره قبل جا نمانند، به دنبال پیدا کردن کشفی ویژه توسط خود بودند و سیمرغ روی بال های «تابستان داغ» نشست!

وقتی در دوره سی و چهارم اتفاق خوبی برای فیلم اولی «ابد و یک روز» افتاد هم خیلی از واکنش های منفی پیدا شد!

درباره «ابد و یک روز» جدا از افرادی که به دلیل موضوع به فیلم تاختند، یک توافق کامل میان منتقدان برای 7 سیمرغی که فیلم در بخش اصلی گرفت، وجود داشت!

اما برخی ها دوست نداشتند که برای یک فیلم اولی این اتفاق ویژه بیفتد. این که می گویید داوران با هم نقشه ریختند که به فیلم من توجه کنند تنها می تواند براساس یک نگاه بدبینانه باشد. این مساله ای که شما صحبت می کنید یک جور تئوری توطئه است.

توطئه شیرینی است و ما از این نوع تفکرات و تصمیمات در داوری های مختلف زیاد داشته ایم! اما منظورم توطئه نیست و بیشتر بار روانی مساله از سوی داوران را عنوان کردم.

شما اگر دقت کنید فیلم «تابستان داغ» با چراغ خاموش وارد جشنواره فجر شد. من با هیچ کس مصاحبه نکردم و هیچ جایی فیلم را نشان ندادیم و نخواستیم بازارگرمی کنیم. ما می توانستیم به راحتی از این بازی های رسانه ای برای فیلم انجام دهیم، اما وقتی فیلم من در 13 رشته کاندیدا شد هم عکس العملی نشان ندادم. ما که از اختتامیه جشنواره خبر نداشتیم که حجم عظیم اعتراض و بد و بیراه علیه هیات داوران به وجود می آید! تا الان هم که دارم خیلی رک با شما صحبت می کنم اصلا درباره جشنواره و داوری ها هیچ اظهار نظری نکردم. چون برای من کسب جایزه الویت نیست. جایزه صد در صد من را خوشحال می کند اما برایم همه چیز نیست چون کسانی برای من در سینمای ایران الگو هستند که اخلاق و منش آن ها نشان داد که این راه خیلی طولانی است و قرار نیست با یک اتفاق خوب، مغرور شوم و همه چیز را فراموش کنم و یا این که با یک اتفاق بد احساس ناامیدی کنم. یادم می آید فیلم «شهر زیبا»ی آقای فرهادی در جشنواره فجر در 11 رشته کاندیدا شده بود و فقط صدابرداری فیلم جایزه گرفت اما الان آقای فرهادی کجا هستند؟! من وقتی این ها را می بینم دیگر دنبال مسائل حاشیه ای نمی روم. با قاطعیت می گویم که هیات انتخاب با رای کامل فیلم «تابستان داغ» را برای جشنواره پذیرفت و هیات داوران هم باز با رای کامل تحت تاثیر فیلم قرار گرفت.

اما فیلم نظر هیات منتقدان سینمای ایران را جلب نکرد!

یکی از ترس های فیلمسازان، نمایش فیلمشان در برج میلاد است که منتقدان خیلی راحت و عریان نسبت به فیلم ها واکنش نشان می دهند اما یکی از بهترین نمایش های فیلم «تابستان داغ» در همان برج میلاد بود که هیچ کس اعتراضی نکرد و سالن کاملا پُر بود و نفس تماشاگر درنیامد و شلوغ ترین جلسه مطبوعاتی را در ساعت 2 نصفه شب برگزار کردیم. اما از زمانی که کاندیدا اعلام شد، نقدها و اعتراضات هم شروع شد!

مساله مهم سطح کیفی فیلم ها است نه تعداد سیمرغ هایی که نامزد می شود و یا تصاحب می کند! نقدها بیشتر به کیفیت فیلم شما است.

من موظف هستم به همه اهالی سینما احترام بگذارم و همچنان بعد از سال ها تجربه ساخت فیلم کوتاه دارم یاد می گیرم. اما دوست دارم انصاف بیشتری وجود داشته باشد.

تعداد نامزدی های «تابستان داغ» به اکران بهتر فیلم کمک کرد و برای مخاطب عام موفقیت یک فیلم در جشنواره مهم است؟

بله، حتما تاثیر دارد. این ها افتخارات یک فیلم است. مخاطبان آگاه هستند از تعداد نامزدهای فیلم و سیمرغ هایی که گرفت.

پس برخی ها حق دارند که برای سیمرغ نگرفتن اعتراض کنند؟!

باید به داوران احترام گذاشت. ببینید من نمی خواستم این مساله را بگویم اما به نظرم یکی از مستحق ترین افراد برای کسب سیمرغ جشنواره که نادیده گرفته شد، خانم مینا ساداتی بود که ما اعتراضی هم نکردیم. شما ببینید، انجمن منتقدان فقط خانم ساداتی را در نقش مکمل کاندید کرد. به جرات می گویم نقش مکمل زن فیلم «تابستان داغ» از نظر من باید در جشنواره جایزه می گرفت. اما قرار نیست هر هیاتی که گزینه های ما را دید تبدیل به مستقل ترین و عادل ترین شود و در هر دوره ای که ما را ندیدند، اقدام به توهین و بی احترامی نسبت به هیات داوران کنیم! اصولا سینما جای بی اخلاقی نیست و من به خودم اجازه هیچ گونه توهینی را نخواهم داد.

با توجه به این که هومن بهمنش به عنوان مجری طرح هم با «تابستان داغ» همکاری داشت، پیشنهاداتی فراتر از مدیر فیلمبرداری در اجرا صورت داد؟

همکاری خیلی خوبی داشتیم. هومن بهمنش جدا از مدیر فیلمبرداری و مجری طرح فیلم برای من به عنوان یک نقطه اتکا و یک دوست در پروژه «تابستان داغ» بود و همراهی مناسبی داشت. البته من اکثر سکانس ها را قبل از شروع فیلمبرداری و در همان زمان نوشتن فیلمنامه، در ذهنم دکوپاژ کرده بودم و این شیوه من است که براساس یک تصویربرداری مشخص در ذهنم به سراغ تولید می روم. در واقع در زمان فیلمبرداری، تفکرات ذهنی ام را عینی سازی می کنم.

تاکنون اتفاق نسبتا خوبی برای اکران فیلم «تابستان داغ» رخ داده است.

من با سینمادارها و مخاطبان مختلف صحبت کردم و براساس اطلاعاتی که جمع کردم، هیچ مخاطبی سر فیلم «تابستان داغ» بلند نشده و فیلم را نیمه کاره رها نکرده است. چون قصه جوری روایت شده که جذابیتش را تا پایان برای مخاطب حفظ می کند. البته قرار نیست که هر اثری که ساخته می شود همه دوستش داشته باشند و حتما منتقدانی دارد. برخی ها شاید از تلخی زیاد فیلم «تابستان داغ» حرف بزنند که من برای این مساله هم جواب های قانع کننده ای دارم و اعتقاد دارم تلخی این فیلم بی در وپیکر و سیاه نیست. در واقع برچسب سیاه نمایی که به برخی فیلم ها می زنند مبتنی بر این است که فیلم در نهایت مخاطب را به بن بست می رساند و هیچ دریچه ای برای بیننده باز نمی گذارد و در نهایت او را در یک سیاهچال رها می کند! اما «تابستان داغ» این گونه نیست و اتفاق مهلکی که در فیلم می افتد، تاوان عملکرد افراد است و در نهایت آن حادثه باعث می شود که کاراکترهای فیلم به عملکرد و شیوه زندگی خود در گذشته نگاهی دوباره داشته باشند و سعی کنند زندگی خود را بازیابی کنند. ما این را برای مخاطبان نشان می دهیم و تماشاگر درمی یابد که کاراکترهای فیلم در نهایت به جایی می رسند که می خواهند خود را دوباره پیدا کنند.

اخبار